به گزارش سینماپرس، شورای صدور پروانه ساخت و نمایش و شورای صنفی نمایش جزء بیکارکردترینترین نهادهای جمهوری اسلامی هستند. برای نایل شدن به گزاره صنعت سینما یا صنعت فیلم باید اضلاع یک سه ضلعی را ایجاد و هم ارز با هم گسترش داد. قانون، سرمایه، و ایده اضلاع مثلثی هستند که بدون تحقق یافتن متناسب هر کدام از آنها، صحبت پیرامون صنعت فیلم شوخی بزرگی است که جامعه سینمایی با خودش انجام میدهد. ایده یعنی مضمونی که قابلیت تبدیل شدن به فیلم سینمایی را داشته باشد. سرمایه از ایده حمایت می کند تا به بهترین نحو اجرایی شود و قانون، سیاستگذاریهایی است که موجب تنظیمگری روابط اضلاع با یکدیگر میشود.
بزرگترین مشکل سینمای ایران نبود همین قانون و سیاستگذاری در عرصههای دیگر صنعت سینما است. ما هنوز رویه ای برای جذب استعداد و حمایت و هدایت او تعریف نکردهایم. هنوز قوانینی نداریم که صاحب ایده بتواند نسبت به جفای سرمایهگذار اعاده حق کند و حتی برعکس سرمایهگذار بتواند با قوانین مشخصی با ایده و صاحب ایده برخورد کند. متاسفانه امروزه بخش قابل توجهی از مقدورات سینمای ایران بیش از اینکه در سازمان سینمایی و سیاستهای اجرایی آن رقم بخورد، از سوی اعمال نظرهای سلیقهای گروههای مختلف اتفاق میافتد.
بهجای حضور اسناد بالادستی و بستههای منظم سیاستی اتفاقها بیشتر معطوف به لابیگریهای سیاسی و صنفی شده است. در شورای پروانه ساخت، یا شورای صنفی نمایش اتفاقها برآیند فرآیندهای علمی و سیاستی درست نیست. تا زمانی که فیلمسازی را با صحبتهای درگوشی از انجام کاری برحذر بداریم و یا تشویق کنیم نه میتوان به آن فیلمساز امید داشت و نه به فیلمش دل بست. اگر قرار است فیلمسازی در راستای سیاستهای حکومتی فیلمی تهیه کند و یا صحنهای را از فیلمش حذف نماید و به طور کل آنچیزی که به آن ممیزی میگوییم را (که در همهجای دنیا مرسوم است)، اجرا کند؛ این ساز و کارها و ابزارهای هدایتی و حمایتی هستند که او را به آن سمت میکشانند نه حرفهای در گوشی.
شورای پروانه ساخت و شورای صنفی نمایش از بیکارکردترین شوراهای کشور هستند که تا به حال بهجای کنترل اوضاع به محلی برای اغتشاش و بیعدالتی تبدیل شدهاند. کمدی خندهدار این اتفاقات را میتوان در ماجرای فیلم اکسیدان به کارگردانی پسر «منوچهر محمدی» مشاهده کرد. فیلمی که جدا از خوب یا بد بودنش آشفتگی و نبود قوانین در سینمای ایران را به خوبی نشان میدهد. فیلمی که با مجوز شورای پروانه ساخت تولید میشود، آن هم مبتنی بر فیلمنامه اولیه و بعد از ساخت دچار اصلاحات و ممیزیهای بسیاری میشود. با این وجود همچنان عدهای اعتقاد دارند این فیلم در راستای ترویج مسیحیت است و با نمایش آن مخالفند. کار به وزارت اطلاعات هم کشیده می شود و با نفوذ شخص منوچهر محمدی این مشکل حل میشود.
با آغاز اکران و بعد از رایزنیهای بسیار با روحانی حاضر در شورای پروانه ساخت باز هم تصمیم بر این میشود که اکران فیلم متوقف شود؛ آن هم نه با دلیل قبلی که اینبار تاکید میشود این فیلم تخریب مسیحیت را هدف قرار داده است. تعدادی از نمایندگان مجلس نامهای را تهیه میکنند که این فیلم در حال تخریب مسیحیت است. مجلس هم جلسهای با حضور اسقف ارامنه برای نمایش فیلم ترتیب میدهد – حالا بماند که کلیسای فیلم ارتودکس است و ارامنه اتاق اعتراف ندارند! با تایید اسقف ارامنه!، این فیلم موفق میشود برای مدتی طولانی طعم پرده سینما را بچشد.
تا زمانی که اتفاقها در سینمای ما با نظر و قیمومیت اشخاص خاصی صورت بگیرد وضعیت سینما مدام بدتر خواهد شد. اصلا فرض میگیریم که این اشخاص دغدغهمند و آشنا به سینما باشند. اما از آنجا که به علم روز آشنا نیستند نمیتوانند اتفاق مبارکی را برای حکوت اسلامی و در نتیجه سینما رقم بزنند. نبود سازو کارهای سیاستیای چون، «رنکینگ» (Ranking) و «ریتینگ» (Raiting)، ارزیابیها و ارزشگذاری محصولات مبتنی بر منطق فازی، طراحی بستههای سیاستی حمایتی مبتنی بر نظر مردم، تبدیل کردن رو در رویی حکومت بجای اشخاص حقیقی در زمینههای هنری به اشخاص حقوقی با روش سیاسی کمپانیهای تولیدی، چینش سبد اکران مبتنی بر اطلاعات آماری و پیش نمایش و نظر سنجی، تعریف ساز و کار جذب و هدایت استعداد و… بزرگترین مشکلات سینمای ما هستند که حفظ حقوق سرمایهگذار، صاحب ایده و حتی حکومت را میتوانند به راحتی به خطر اندازند.
*سجاد مهرگان
ارسال نظر